جدول جو
جدول جو

معنی ناوک زن - جستجوی لغت در جدول جو

ناوک زن(دُمْ لَ / لِ دَ / دُو)
ناوک انداز. تیرانداز. (از آنندراج) (بهار عجم). ناوک زننده:
ناوک زنی چو غمزۀ او در زمانه نیست
جز جان من خدنگ بلا را نشانه نیست.
امیرخسرو (از فرهنگ نظام).
دمد تیر و جهد زین نه سپر بی دست ناوک زن
بر آن خاکی که پای آن سبک پی را نشان باشد.
وحشی
لغت نامه دهخدا
ناوک زن
ناوک افکن: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست جزجان من خدنگ بلا را نشانه نیست. (امیرخسروفرنظا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَعْ پَ رَ)
آنکه ناقوس می نوازد. نوازندۀ ناقوس:
کبک ناقوس زن وشارک سنتورزن است
فاخته نای زن و بط شده طنبورزنا.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(زُ تَ)
ظریف. لطیف. نازپرورده. نازک بدن
لغت نامه دهخدا
(عَ وَ دَ)
ناوک انداختن
لغت نامه دهخدا
(دِ / دَ خوا / خا)
آنکه به ناچخ زند. (آنندراج). آنکه با ناچخ پیکار می کند. (ناظم الاطباء) :
شب تیره در صحن زنگارگون
چو هندوی ناچخ زن آمدبرون.
امیرخسرو (از آنندراج).
رجوع به ناچخ شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زن ناپاک. زن بدکاره:
نشان بداندیش ناپاک زن
بگفتند با شاه و با انجمن.
فردوسی.
بدو گفت از این کار ناپاک زن
هشیوار با من یکی رای زن.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
درای نواز آنکه ناقوس رابصدا درآورد نوازنده ناقوس: کبک ناقوس زن وشارک سنتورزن است فاخته نای زن و بط شده طنبور زنا. (منوچهری. د. چا. 1: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوک زدن
تصویر ناوک زدن
ناوک انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک تن
تصویر نازک تن
نازک بدن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بچیزی ناخن زند، موثر اثربخش: بصانعی که بمنقارعندلیب بهار نمود تعبیه چندین نوای ناخن زن. (طالب آملی)، ناخن برا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناچخ زن
تصویر ناچخ زن
آنکه باناچخ جنگ کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
بيك
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
Peck, Tip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
picorer, donner un conseil
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
kuchunguza kwa mdomo, kutoa ushauri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ضعیفی، شکنندگی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
چونچ مارنا , مشورہ دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
จิก , ให้คำแนะนำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
לנקר , לתת עצה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
つつく , アドバイスをする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
啄 , 提示
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
gagalamak, tavsiye etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
쪼다 , 조언하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
mematuk, memberi saran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
ঠোকর মারা , পরামর্শ দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
चोंच मारना , सलाह देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
picken, einen Rat geben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
pikken, advies geven
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
клювати , давати пораду
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
клевать , дать совет
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
dziobać, dawać radę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
picotear, dar un consejo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
bicar, dar um conselho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نوک زدن
تصویر نوک زدن
beccare, dare un consiglio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی